زن زندگيست
و
مرد امنيت
و
چه خوب مي شود وقتي
مردي تمام مردانگيش را
خرج
امنيت زندگيش كند
و چه زيبا مي شود وقتي زني
تمام زندگيش را
خرج
غرور امنيتش كند ...
نظرات شما عزیزان:
دست سرنوشت را بایدقطع کرد.....................
او دزد ارزوهای من است..........
او دزد ارزوهای من است..........
هنوز منتظرم
وسط یک شب بارانی
که از شدت تب عرق کرده ام
بیدارم کنی و
بگویی
چیزی نیست
خواب می دیدی…
وسط یک شب بارانی
که از شدت تب عرق کرده ام
بیدارم کنی و
بگویی
چیزی نیست
خواب می دیدی…
آنگاه که غرور کسے را له میکنے...
آنگاه که کاخ آرزوهاے کسے را ویران میکنے...
آنگاه که شمع امید کسے را خاموش میکنے...
آنگاه که بنده اے را نادیده مے انگارے...
آنگاه که حتے گوشت را میبندے تا صداے خرد شدن غرورش را نشنوے...
آنگاه که خدا را میبینے و بنده خدا را نادیده میگیرے...
میخواهم بدانم دستانت را بسوے کدام آسمان دراز میکنے تا براے خوشبختے خودت دعا کنے؟
بی دوست عبورازدل شب هاشدنی نیست/
شب های پرازرازکه فرداشدنی نیست/
گفتم که برایت بفرستم دل خودرا/
افسوس که چون نامه دلم تاشدنی نیست/
شب های پرازرازکه فرداشدنی نیست/
گفتم که برایت بفرستم دل خودرا/
افسوس که چون نامه دلم تاشدنی نیست/
موضوعات مرتبط: عاشقانه ، ،
برچسبها:
تاريخ : جمعه 13 تير 1393برچسب:زن زندگيست و مرد امنيت و چه خوب مي شود وقتي مردي تمام مردانگيش را خرج امنيت زندگيش كند و چه زيبا مي شود وقتي زني تمام زندگيش را خرج غرور امنيتش كند ,,,, | 9 بعد از ظهر | نویسنده : EhsAn |